پژوهشگاه علوم وحیانی معارجدوفصلنامه علمی پژوهشی حکمت اسرا2383-291610120180823A Comparative Study of the Problem of Truth in Credit, with an Approach to Legal propositions, from the Western Philosophers and Ayatollah Javadi Amoliبررسی مسئله صدق در اعتباریات؛ با رویکرد به گزارههای حقوقی ازنظر فیلسوفان غرب و آیتاللهجوادی آملی529100602FAمحمدهادی حاضریندارماحمد واعظیدانشگاه باقرالعلومJournal Article20190915One of the important areas in the philosophy of law, and in the general sciences of credit, is the epistemology of propositions, meaning the question of the relation of these propositions to cognition and reason. Western philosophers are divided into naturalist and positivist groups, the first group of reason and the second group of the will of the state as the source of rights. For this reason, in the second group, the value of rules is rejected. With this background in mind, this article attempts to explain the epistemology of Islamic law by reflecting on Ayatollah Javadi Amoli's work. The findings are that Ayatollah Javadi Amoli is cognitive, believing that the basis of Islam's legal system is the will of the Shari'ah. The subjective origin and ultimate cause of this will is in accordance with human reality and perfection. These facts do not appear except in revelation and science devoid of ignorance, inadvertence, and adultery. Therefore, to discover those materials must be connected to revelation through reasoning or credible evidence, including reliable quotation. Therefore, it can be said that the source of the truth of the legal propositions and laws in Islamic law is al-Amari whose speech is revealed.یکی از حیطههای مهم در فلسفه حقوق و درکُل، علوم اعتباری، بررسی نسبت گزارهها با شناخت و عقل است. فیلسوفان غرب دو گروهاند: یکی طبیعتگرایان که عقل و دیگری اثباتگرایان که ارادۀ حکومت را منبع حقوق میدانند؛ ازاینرو گروه دوم ارزششناسی قواعد را مردود میدانند. در این مقاله تلاش میکنیم براساس آثار آیتاللهجوادی آملی معرفتشناسی حقوق اسلامی را تبیین کنیم. ایشان شناختگرا و معتقد است مبنا و منبع نظام حقوقی اسلام، ارادۀ شارع است. مبدأ فاعلی و علت غایی این اراده، مطابق واقعیت و کمال انسان است. این واقعیات جز در وحی و علم خالی از جهل، سهو و حب و بغض نمایان نمیشود؛ بنابراین برای کشف آن مصالح باید با عقل برهانی یا شواهد معتبر، ازجمله نقل مطمئن، به وحی متصل شد؛ پس مرجع صدق گزارهها و قوانین حقوقی اسلام، نفسالامری است که سخنگوی آن وحی است.https://hikmat.isramags.ir/article_100602_d536202891a24ae87f40c5a12f506696.pdfپژوهشگاه علوم وحیانی معارجدوفصلنامه علمی پژوهشی حکمت اسرا2383-291610120180823بازنگری نظریه ارتسام ابن سینا و نفی علم حصولی از واجب تعالی در نظام فلسفی ایشان و تطبیق آن با نظریه عرفابازنگری نظریۀ ارتسام ابنسینا: نفی علم حصولی از واجبتعالی و تطبیق آن بر نظریۀ عرفا2947100606FAمیثم زنجیرزن حسینیاستاد سطح عالی حوزه قممحمد ذبیحیاستاد فلسفه و هیات علمی دانشگاه قمJournal Article20190526یکی از غامضترین مباحث حکمت، بحث از کیفیت علم واجب قبل از ایجاد اشیاء می باشد. در این بحث اقوال متعددی از حکماء و عرفاء ذکر شده است. در این میان جناب شیخ الرئیس ابن سینا، علم قبل از ایجاد اشیاء را با نظریه صور ارتسامیه ای که متأخر از ذات واجب تعالی هستند، تبیین می نماید. ولیکن از آن جهت که نظریه ایشان بسیار نظریه ی غامضی است بعض از متأخرین تصور کرده اند که منظور ایشان از علم ارتسامی، علم حصولی برای واجب است و بر این اساس اشکلات متعددی به وی ایراد نموده اند. این مقاله بر آن است که اولاً؛ این قرائت ناصحیح را از نظریه مذکور پیراسته نماید و ثابت کند که مراد ایشان از صور ارتسامیه اثبات علم حصولی برای واجب تعالی نیست بلکه ایشان نیز قائل به علم حضوری برای باری تعالی است و ثانیاً؛ فلسفه طرح صور ارتسامیه را در دستگاه فلسفی ایشان بیان کند و نظریه صور ارتسامیه ایشان را با نظریه علم الهی در مرتبه حضرت ارتسام عرفا نیز تطبیق نماید.یکی از دشوارترین مسائل فلسفی، چگونگی علم واجبتعالی به اشیا قبل از ایجاد آنهاست. حکما و عرفا دیدگاههای متفاوتی دارند. ابنسینا علم را قبل از ایجاد اشیا با نظریۀ صور ارتسامیهای تبیین میکند که متأخر از ذات واجبتعالی هستند. ازآنجاکه دیدگاه وی بسیار دشوار است، برخی متأخرین تصور کردهاند منظور ایشان از علم ارتسامی، علم حصولی برای واجب است؛ برهمیناساس اشکالات متعددی بر آن وارد کردهاند. این پژوهش 1) این قرائت نادرست را پیراسته و ثابت میکند که مراد ابنسینا از صور ارتسامیه، اثبات علم حصولی برای واجبتعالی نیست، بلکه ایشان نیز به علم حضوری برای باریتعالی معتقد است؛ 2) میتوان دیدگاه صور ارتسامیه را بر نظریۀ علم الهی در مرتبۀ حضرت ارتسام عرفا نیز تطبیق کرد.https://hikmat.isramags.ir/article_100606_3b4be5c02a4b9110138936844d4821dd.pdfپژوهشگاه علوم وحیانی معارجدوفصلنامه علمی پژوهشی حکمت اسرا2383-291610120180823Investigating the Possibility of Shiite Mysticismبررسی امکان تحقق عرفان شیعه4769100605FAمحمود شیخگروه ادیان و عرفان تطبیقی، دانشکد الهیات، دانشگاه تهران، شهر تهران، ایرانJournal Article20190720This article responds to the question of whether something is possible under the name of Shia mysticism. One can discuss the three meanings of Shi'ite mysticism: Shiite mysticism means Shiite mysticism; Shi'a mysticism means a set of Shi'i interpretations of mystical notions; and Shi'a mysticism means spiritual consciences and spiritual findings consistent with Shi'a mentality. In the first two meanings of Shiite mysticism, it is a researcher. In the first sense, the evidence of the history of many Shiites was spiritual conduct and observation and revelation, as well as works in the scientific aspects of mysticism; in the second sense, the interpretation of mystical teachings and experiences based on the Shi'a beliefs, Shi'a mysticism is also researched, especially in the issue of Wilayat and Khatmat It (in history, many collections of these discussions can be found in the form of essays and works).The discussion of the third meaning of Shi'a mysticism (ie, the Shi'a mystical experience) is subject to an intrinsic or structuralist position on the nature of mystical experience.این مقاله به این پرسش پاسخ میدهد که آیا عرفان شیعه امکان تحقق دارد یا نه. میتوان از سه معنای عرفان شیعه بحث کرد: عرفان شیعه بهمعنای عرفان شیعیان؛ عرفان شیعه بهمعنای مجموعهای از تفاسیر شیعی از انگارههای عرفانی یا علم عرفان شیعی؛ عرفان شیعه بهمعنای وجدانیات و یافتههای معنوی منطبق بر ذهنیت شیعی. دو معنای نخستِ عرفان شیعه محقق است. بهگواه تاریخ، شیعیان زیادی اهل سلوک معنوی، مشاهدات، مکاشفات و نیز آثاری دربارۀ ابعاد علمی عرفان بودهاند. تفسیر آموزهها و تجربیات عرفانی بر مبنای معتقدات شیعه نیز محقق است؛ بهویژه در مسئلۀ ولایت و خاتمیت آن (در طول تاریخ مجموعههای فراوانی از این مباحثات را در نصوص و آثار میتوان یافت). بحث دربارۀ معنای سوم عرفان شیعه (تجربۀ عرفانی شیعی) منوط به موضعگیری ذاتگرایانه یا ساختگرایانه دربارۀ ماهیت تجربه عرفانی است.https://hikmat.isramags.ir/article_100605_2cbc7710fc9f6ac036308b963104958a.pdfپژوهشگاه علوم وحیانی معارجدوفصلنامه علمی پژوهشی حکمت اسرا2383-291610120180823The Scope and Secret of Obviousness of Affirmations (Tasdiqāt) According to Mulla Sadra and Descartesگستره و راز بداهت تصدیقات ازنظر صدرا و دکارت6997100607FAسید محمد داود علویدانشجوی دکتری فلسفه دانشگاه اصفهانعلی کرباسی زاده اصفهانیدانشیار فلسفه دانشگاه اصفهانمهدی دهباشیاستاد دانشگاه اصفهانJournal Article20190424Philosophers' efforts to find a solid foundation for understanding and cognition have led to discovery of knowledge which they term as evident or obvious. What is meant by 'evident' and what its relationship with intuition, clarity and distinction? What are its limits and scope? What is the secret for something to be called 'evident'? These are some questions which this article seeks to deal with from the perspectives of Mulla Sadra and Descartes. Studies reveal that there is an overlapping relationship between clarity and distinction on the one hand and obviousness on the other while it is probably synonymous with intuition. These two philosophers' answer about the extent of affirmative obvious matters has equally confined them to awwaliyāt (lit. initials) and wijdaniyāt (i.e. discovered within ourselves through our conscience). However, when it comes to the secrets of the obviousness of affirmations (tasdiqāt) or assent, Sadra is of the view that the statements' inner and conceptual particularities constitute the criterion and secret of their obviousness while Descartes is of the view that the simplicity of those statements is the reason for their obviousness.تلاشهای فیلسوفان برای یافتن اساس محکم برای معرفت، منجر به یافتن معارفی شده است که به آن بدیهی میگویند. حال بدیهی چیست؟ چه رابطهای با شهود، وضوح و تمایز دارد؟ گسترۀ آن تا کجاست و چه رازی در بداهت بدیهی وجود دارد؟ این مقاله تلاش میکند پاسخ این پرسشها را ازنظر ملاصدرا و دکارت بررسی کند. بررسیها نشان میدهد رابطۀ وضوح و تمایز با بدیهی، رابطۀ عام و خاص مطلق و با شهود احتمالاً مترادف است. پاسخ دو فیلسوف دربارۀ گسترۀ بدیهیات تصدیقی یکسان است و هردو آن را محدود به اولیات و وجدانیات میدانند؛ ولی دربارۀ ملاک و راز بداهت تصدیقات، صدرا ویژگی درونی و مفهومی و دکارت بساطت گزارهها را معرفی میکند.https://hikmat.isramags.ir/article_100607_82ae512a1258223d4e3c6f1a3215bd10.pdfپژوهشگاه علوم وحیانی معارجدوفصلنامه علمی پژوهشی حکمت اسرا2383-291610120180823Possibility of "general" Humanities based on "in-dividual" concept in Neo-kantian-Baden school- point of view.امکان علم انسانی «عمومی» براساس مفهوم «فردی» ازنظر فیلسوفان نوکانتی (مکتب بادن)97123100608FAسیدمهدی باقریانپژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگیمهدی معین زادهاستادیار پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگیمحمدتقی چاوشیپژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگیJournal Article20190714"The Human" has based on meaningful "in-dividuals" and "cases", In contrast with "instances" in natural science. hence methodological autonomy of humanities from natural science and The constitution non-positive humanities faces challenges to explain and preserve of "generality". The Emergence of the Humanities in 19th century in Germany is philosophical-historical important event. This article presents, according to Neo-kantian-Baden school- point of view, the possibility of preserving and explaining "generality" In Humanities (historical science, cultural science) based on material and methodological demarcation between natural science and humanities.ابتنای امر انسانی، مطالعۀ «فردی» و «موردهای» معنادار دربرابر مصادیق در علوم طبیعی است؛ پس در استقلال روششناختی علوم انسانی از علوم طبیعی و ابتنای علوم انسانی غیرپوزیتیو، تبیین و حفظ عمومیت مسئلهساز است. باتوجهبه اهمیت فلسفی- تاریخی ظهور علوم انسانی در آلمان قرن نوزده، این مقاله به برساخت و تبیین امکان حفظ عمومیت در علوم انسانی (علوم تاریخی و علوم فرهنگی) غیرپوزیتیو در سنت نوکانتی (مکتب بادن) براساس تفاوتهای صوری و مادی آن با علوم طبیعی میپردازد.https://hikmat.isramags.ir/article_100608_ee4b18a57065b83127d465ce3fd08bd3.pdfپژوهشگاه علوم وحیانی معارجدوفصلنامه علمی پژوهشی حکمت اسرا2383-291610120180823Fundamental Methodology and Critical Review of the Thoughts of Jean Baudrillardروششناسی بنیادین و بررسی انتقادی اندیشههای بودریار123151100609FAعیسی اسکندریدانشگاه باقرالعلوم عحمید پارسانیادانشگاه تهرانJournal Article20181201روششناسی بنیادین با نشان دادن زمینههای معرفتی و غیرمعرفتی یک نظریه، شناخت عمیقی از آن نظریه به دست میدهد. در این مقاله به دنبال روششناسی بنیادین و بررسی انتقادی اندیشهی یکی از صاحبنظران مهم پستمدرن، یعنی ژان بودریار، هستیم. مواجهه انتقادی با متفکرانی که سعی کردهاند در مورد جهان مدرن و مسائل آن تفکر کنند هم شناخت ما نسبت به غرب را عمیق تر میکند و هم موجب خودآگاهی نسبت به وضع کنونی کشورهایی که با اندیشههای مدرن مواجه هستند میشود. ابتدا بر اساس سیر تاریخی و مهمترین کتب بودریار، مروری بر مهمترین اندیشههای وی خواهیم داشت و آنگاه به روششناسی این اندیشه ها خواهیم پرداخت و در بخش پایانی انتقادات وارد به این اندیشهها را مطرح خواهیم ساخت. مسالهی اصلی بودریار واقعیت در جهان مدرن است و اینکه این واقعیت دیگر واقعیت اصیل و حقیقی نیست. اینک فراواقعیت و وانموده بر زندگی انسان سیطره یافته و او را راه میبرد. از نظر بودریار جهان مدرن در سیر خود واقعیت اصیل را به فراموشی سپرده است و به امری دیگر که میتوان نام آن را واقعیت برساختهی انسان نهاد، بسنده کرده است. از آنجا که ابتدا به توصیف اندیشه و سپس به تحلیل این اندیشهها خواهیم پرداخت، روش این تحقیق تحلیلی-توصیفی خواهد بود.روششناسی بنیادین با نشان دادن زمینههای معرفتی و غیرمعرفتی نظریه، شناخت عمیقی از نظریه نصیب ما میکند. در این مقاله، بهدنبال روششناسی بنیادین و بررسی انتقادی اندیشۀ یکی از صاحبنظران مهم پستمدرن، یعنی ژان بودریار هستیم. مواجهۀ انتقادی با متفکرانی که تلاش کردهاند دربارۀ جهان مدرن و مسائل آن تفکر کنند، هم شناخت ما را از غرب عمیقتر میکند و هم موجب خودآگاهی از وضع کنونی کشورهایی میشود که با اندیشههای مدرن روبهرو هستند. مسئلۀ اصلی بودریار، واقعیت در جهان مدرن است و اینکه این واقعیت دیگر واقعیت اصیل و حقیقی نیست. اکنون فراواقعیت و وانموده بر زندگی انسان سیطره یافته است و او را راه میبرد. ازنظر بودریار، جهان مدرن در سیر خود واقعیت اصیل را فراموش و به چیز دیگری بسنده کرده است که میتوان نام آن را واقعیت برساختۀ انسان گذاشت. ازآنجاکه ابتدا به توصیف اندیشه و سپس به تحلیل آن میپردازیم، روش این تحقیق تحلیلی- توصیفی است.https://hikmat.isramags.ir/article_100609_eb536ff7205acc26ec736abedcb0a22e.pdfپژوهشگاه علوم وحیانی معارجدوفصلنامه علمی پژوهشی حکمت اسرا2383-291610120180823The critical review of the translation of Mullah Sadra's Kitāb al-Mas̲h̲āʿir into Englishنقد و بررسی ترجمۀ انگلیسی کتاب مشاعر ملاصدرا151177100610FAعباس مهدویدکتری فلسفه ذهن
مدیر گروه دین و علوم شناختی دانشگاه ادیان و مذاهبمحمد کیوانفردکتری فلسفه و کلام اسلامی
مدیر گروه فلسفه و کلام اسلامی دانشگاه ادیان و مذاهب، قمJournal Article20190818In this article, we review the translation of Mullah Sadra's Kitāb al-Mas̲h̲āʿir; The Book of Metaphysical Penetrations. In this article, in addition to the introduction, we emphasize three basic points. First, we want to show in which cases the translation of the Arabic text into English is explicitly incorrect. The translator, Nasr, in some of the sections for the sake of misunderstanding did not succeed in translation of the Arabic text into English. Second, we will show that the translator has dropped some Arabic phrases and did not translate. Finally, we show that some of the English equations are not appropriate. The method we used in writing this article is to begin by introducing Sadra's Arabic text and related English text. Then, we describe both the Arabic and English text, thereby show difference between the text of Mulla Sadra and the translator. Finally, by getting the proposed translation, we will finish the discussion of that section.ما در این مقاله، ترجمۀ کتاب <em>المشاعر</em> ملاصدرا به نام <em>The Book of Metaphysical Penetrations</em> اثر سید حسین نصر را نقد و بررسی میکنیم. در این مقاله بر سه نکته اساسی تأکید میکنیم. نخست میخواهیم نشان دهیم در چه مواردی ترجمۀ متن عربی به انگلیسی بهصراحت نادرست است. مترجم در برخی از بندها بهعلت پی نبردن به منظور ملاصدرا نتوانسته است متن عربی را بهدرستی به انگلیسی برگرداند. دوم، نشان میدهیم مترجم برخی از عبارات عربی را ازقلم انداخته و ترجمه نکرده است. در پایان، نشان خواهیم داد برخی از معادلهای انگلیسی مناسب نیستند. ابتدا متن عربی و انگلیسی را میآوریم. سپس متن عربی را شرح میدهیم و بعد، با شرح متن انگلیسی به تفاوت منظور ملاصدرا و مترجم اشاره میکنیم. در پایان، با ترجمۀ پیشنهادی، بحث آن بند را تمام میکنیم.https://hikmat.isramags.ir/article_100610_df405e5ac3bb99f27a93165de5c7c67d.pdf