پژوهشگاه علوم وحیانی معارجدوفصلنامه علمی پژوهشی حکمت اسرا2383-291612220210219Conservation of epistemic responsibility by external epistemic in point of view of Ayatollah Javadi Amoliپاسداشتِ مسئولیت معرفتی از راه برونگرایی معرفتی؛ پژوهشی در اندیشه آیتالله جوادی آملی529138808FAزینب عسکریاندانشگاه ادیان و مذاهبنعیمه پورمحمدیاستادیار گروه فلسفه دین دانشگاه ادیان و مذاهب.محمدمهدی علیمردیدانشیار گروه ادیان و عرفان دانشگاه ادیان و مذاهبJournal Article20210711Epistemic duty issue is one of the most important subjects in epistemology. In contrast to the externalism approach, which emphasizes on epistemic duty and responsibility for justification of a belief, the internalism approach regarding epistemology is emerging which focus on the way accepting belief based on cognitive subject rather than epistemic duty. Important issues in this approach are the way of accepting belief and effective factors on the making belief trend. The epistemic value of a belief is determined based on emerging factors. In this approach, providing any justification not necessarily leads to true beliefs eventually finally increasing true beliefs and decreasing false beliefs. Despite in seem that epistemic duty is emerging. Ayatollah Javadi Amoli has an internalism approach and considers that justifications are required to have a belief. On the other hand, as Muslims hakim philosophers does not ignore epistemic process and external effective factors on knowledge. In epistemic process, he considers not epistemic external factor including health of senses, avoiding of sin and access to coaching else.مسئولیت معرفتی یکی از مباحث مهم معرفتشناسی معاصر است. در رویکرد برونگرایانه در معرفتشناسی به جای تاکید بر وظایف معرفتی بر نحوه تحقق باورهای فاعل شناسا تاکید دارد. در این رویکرد آن چه اهمیت دارد نحوه تحقق باورهای ما و عوامل موثر بر روند باورسازی است. ارزش معرفتی یک باور با توجه به عوامل پیدایی آن معلوم میگردد. در این رویکرد داشتن قرینه لزوما به معنای وصول به باورهای صادق و در نهایت افزایش باورهای صادق و کاهش باورهای کاذب نیست. در این نگاه هر چند که به نظر میرسد مسئولیت معرفتی رنگ میبازد اما میتوان از نوع دیگری از مسئولیت معرفتی سخن گفت که میتوان آن را مسئولیت معرفتی باواسطه تلقی کرد. هدف این مقاله این است که با روش تطبیق آراء معرفتشناسان برونگرا و استاد جوادی آملی نشان دهد آیت الله جوادی آملی برفرآیند معرفت و عوامل بیرونی موثر در معرفت تأکید دارد و مسئولیت معرفتی را از منظر برونگرایانه متوجهِ فاعل شناسا میداند. رعایت تقوای علمی که شامل کسب فضایل اخلاقی- عقلانی و پرهیز از رذایل عقلانی است از جمله مسئولیتهایی است که مورد توجه ایشان به عنوان عوامل غیر معرفتی موثر در فرآیند معرفت بوده است.<br />کلیدواژهها: مسئولیت معرفتی، برونگرایی، معرفتشناسی فضیلتمحور، فضایل عقلانی، جوادی آملی.https://hikmat.isramags.ir/article_138808_88765d2ddcce3de4fce1b2271169ec85.pdfپژوهشگاه علوم وحیانی معارجدوفصلنامه علمی پژوهشی حکمت اسرا2383-291612220210219شقاوت عقلانی در حکمت صدرائیشقاوت عقلانی در حکمت صدرائی2951138706FAمحمد جواد پاشاییعضو هیات علمی گروه فلسفه و حکمت دانشگاه شاهد تهرانمحمود صیدیاستادیار دانشگاه شاهدJournal Article20210716سعادت و شقاوت یکی از مهم ترین مسائل فلسفی در حکمت متعالیه می باشد که ملاصدرا با نظر به مبانی خویش به تبیین آنها پرداخته است. در این میان شقاوت عقلانی یا حقیقی مهم ترین قسم شقاوت می باشد که عوامل مختلف و متعددی سبب پیدایش آن در انسانها می گردد. غلبه نمودن عوارض بدنی بر نفس ناطقه، نقصان ذاتی نفس ناطقه انسانی، اعراض از سعادت حقیقی، جهل به علوم حقیقی و غلبه نمودن قوه وهم و ادراکات وهمانی. همه این موارد در دور شدن نفس ناطقه از حقیقت نورانی و تجردی خویش و لذا غلبه نمودن ملکات ظلمانی و ناسازگار با سعادت حقیقی مشترک هستند. بنابراین شقاوت عقلانی دقیقا نقطه مقابل سعادت حقیقی می گردد و همان گونه که سعادت حقیقی مختص انسانها نادر و اندکی است، شقاوت حقیقی نیز اندک می باشد و مختص همه انسانها نیست. <br /><br />کلید واژگان: ملاصدرا، شقاوت عقلانی، سعادت، نفس ناطقه، بدن.نیل به سعادت و گریز از شقاوت را باید از مهم ترین دلمشغولی های انسانی دانست که فیلسوفان اسلامی و به ویژه صدرالمتالهین تلاشی فراوان در تحلیل و واکاوی آن داشته اند. در این میان، شقاوت عقلانی از مهم ترین اقسام شقاوت است که خود به اقسامی دیگر تقسیم میشود. شقاوت عقلی یا همان شقاوت حقیقی نظری؛ که از عدم ادراک مراتب عالیه حاصل میآید و شقاوت عقلی عملی؛ که از غلبه ملکات و رذائل نفسانی نشات میگیرد. پرسش اصلی این نوشتار آن است که شقاوت عقلانی در حکمت صدرایی کدام است؟ در روی آوردی تحلیلی توصیفی به آثار صدرالمتالهین، چنین حاصل آمده که شقاوت عقلانی نقطه مقابل سعادت حقیقی بوده و همچون سعادت حقیقی، به انسان های نادری اختصاص دارد. اساسا عواملی چند را میتوان در پیدایش شقاوت حقیقی در انسان ها موثر دانست: غلبه عوارض بدنی بر نفس ناطقه، نقصان ذاتی نفس ناطقه انسانی، اعراض از سعادت حقیقی، جهل به علوم حقیقی و غلبه قوه وهم و ادراکات وهمانی در انسان. این همه در دور شدن نفس ناطقه از حقیقت نورانی خویش و نیز غلبه بر ملکات ظلمانی و ناسازگار با سعادت حقیقی انسان، مشترکاند.https://hikmat.isramags.ir/article_138706_7e9b03fc1b807f8f6b7cc48c11d565ea.pdfپژوهشگاه علوم وحیانی معارجدوفصلنامه علمی پژوهشی حکمت اسرا2383-291612220210219Explaining the theory of the intrinsic relationship between the soul and the body with a critique of the theories of Ibn Sina and Mulla Sadraتبیین نظریه رابطه ذاتی نفس و بدن با نقدی بر نظریات ابن سینا و ملاصدرا5179139186FAمحمد دانش نهاددانش آموخته دکتری الهیات دانشگاه یاسوج. یاسوج. ایران.0000000337192846محمدحسن وکیلیعضو هیئت علمی موسسه مطالعات راهبردی علوم و معارف اسلام و استاد حوزه علمیه مشهد. ایران.حامد زرپویاندانش پژوه سطح سه موسسه مطالعات راهبردی علوم و معارف اسلام حوزه علمیه مشهد. ایران.Journal Article20210905So far, various theories have been proposed by the scholars about the relationship between the soul and the body, so that some, such as Ibn Sina, consider such a relationship based on the originality of transcendental nature and of the type of rider and composite, while others, such as Mulla Sadra, consider it based on the originality of existence. And the theory of the physicality of occurrence considers the soul to be inherent. This research is based on the method of information analysis and comparison of opinions in order to explain the inaccuracy or indefensibility of both theories and then to explain the theory of the intrinsic relationship between the soul and the body that has fundamental differences with Mulla Sadra's theory. On this basis, first Ibn Sina's theory on the relationship between the soul and the body and its defects is stated. To take. For a deeper critique of Mulla Sadra's theory, some of Mulla Sadra's arguments on the occurrence of the soul are also analyzed to examine the ineffectiveness of these arguments in proving the occurrence of the soul and the consequent inherent relationship between the soul and the body that Mulla Sadra seeks. In the third step, the theory of the intrinsic relationship between the soul and the body, which is different from Mulla Sadra's theory, is discussed in detail in four sections, and its differences with the theory of Ibn Sina and Mulla Sadra are explained.در باب نحوه ارتباط نفس و بدن تاکنون نظریات گوناگونی از جانب حکما مطرح گردیده به گونهای که برخی همانند ابن سینا چنین ارتباطی را بر اساس فضای اصالت ماهیت عرضی و از نوع راکب و مرکوب میداند و برخی دیگر همچون ملاصدرا در مقابل بر اساس فضای اصاله الوجود و نظریه جسمانیه الحدوث بودن نفس ذاتی میداند. این پژوهش مبتنی بر روش تحلیل اطلاعات و مقارنه آرا در پی آن است که نادرستی یا قابل دفاع نبودن هر دو نظریه مذکور را تبیین نماید و پس از آن نظریه رابطه ذاتی نفس و بدن را که تمایزات اساسی با نظریه ملاصدرا دارد تبیین کند. بر این اساس ابتدا نظریه ابن سینا در باب نحوه ارتباط نفس و بدن و اشکالات آن بیان میگردد پس از آن نظریه ملاصدرا در باب کیفیت ارتباط نفس و بدن تقریر میگردد تا به دنبال آن پیشفرضهای اصاله الماهوی در نظریه جسمانیهالحدوث ملاصدرا نمایان گردد و مورد انتقاد قرار گیرد. برای نقد ژرفتر بر نظریه ملاصدرا برخی ادله ملاصدرا بر حدوث نفس نیز مورد تحلیل و بررسی قرار میگیرد تا ناکارآمدی این ادله در اثبات حدوث نفس و به دنبال آن رابطه ذاتی نفس و بدنی که ملاصدرا در پی آن است مشخص گردد. در گام سوم نظریه رابطه ذاتی نفس و بدن که متمایز از نظریه ملاصدرا است در چهار بخش به تفصیل مورد بحث قرار میگیرد و تمایزات آن با نظریه ابن سینا و ملاصدرا تبیین میگردد.https://hikmat.isramags.ir/article_139186_f40e09886bf0c20dc89598301738e747.pdfپژوهشگاه علوم وحیانی معارجدوفصلنامه علمی پژوهشی حکمت اسرا2383-291612220210219"Subjectivity" as the foundation of metaphysics in Kant's transcendental philosophy«سوبژکتویته» به مثابه بنیاد مابعدالطبیعه در فلسفه استعلایی کانت79111133944FAعلی فتحیاستادیار گروه فسلفه دانشکده الهیات دانشگاه تهران (پردیس فارابی)Journal Article20210130One of the serious questions in Kant's philosophical system is the question of the possibility of metaphysics; In his transcendental philosophy, Kant denies metaphysics on the one hand and proves it on the other. This paper has tried to refer to the various meanings of metaphysics in his view, using the meaning and subject of this knowledge in Aristotle and enumerating it. Some of its features, such as unity, comprehensiveness, and its fundamentality, are examined by Kant for another meaning of metaphysics, and show how, in spite of some misplaced narratives and interpretations by the Neokantians, he still thinks of existence of being in His philosophy has emerged as a subjective matter, and this is important with the help of imagination and in the transcendental schematism through time and its role in the possibility of synthesis between the two sides of the synthetic a priori judgment (ie pure intuition and pure concept) and the structural union between these two. That is, time as pure all-encompassing intuition and transcendent (pure) self has been done through the power of imagination, and the unity between the two aspects of acceptance and spontaneity has finally been established on the basis of subjectivity, which is mentioned in this article under the title of subjectivity.<br /><br />Keywords: Subjectivity, Pure Intuition, Transcendental Metaphysics, Transcendental ego, Schematismاز پرسشهای جدی در نظام فلسفی کانت پرسش از امکان مابعدالطبیعه است؛ کانت در فلسفة استعلایی خویش، از سویی مابعدالطبیعه را نفی و از سوی دیگر آن را اثبات میکند، این جستار کوشیده است با اشاره به معانی متعددی که مابعدالطبیعه در نظر او داشته است، با استمداد از تفسیر هیدگر از کانت نشان دهد که چگونه به رغم برخی روایتها و تفسیرهای نابجا از سوی نوکانتیها، او همچنان به «وجودِ» موجود اندیشیده است و وجود در فلسفة او به مثابه امر سوبژکتیو ظهور یافته است و این مهم به مددِ قوة خیال و شاکلة استعلایی از طریق زمان و نقش آن در امکان تألیف میان دو سوی حکم تألیفی پیشینی (یعنی شهود محض و مفهوم محض) و اتحاد ساختاری میان این دوسوی تألیف (یعنی زمان به مثابه شهود محض فراگیر و من استعلایی «محض» از طریق قوة خیال) صورت گرفته است و وحدت میان دو حیث پذیرندگی و خودانگیختگی در نهایت بر بنیادِ امرِ سوبژکتیو قرار و قوام یافته است که در این جستار ذیل عنوان سوبژکتویتة سوژه از آن یاد شده است و فلسفة استعلایی کانت نیز بر اساس این فهم بنیادین از زمان و بنیانگذاری سوژه به مثابه زمان رقم میخورد.https://hikmat.isramags.ir/article_133944_be0096174a6cd8cab1442405dc0eef7f.pdfپژوهشگاه علوم وحیانی معارجدوفصلنامه علمی پژوهشی حکمت اسرا2383-291612220210219Proclusean concept of Hypostasisمفهوم پروکلوسی اقنوم111147138705FAمزدک رجبیدانشیار گروه فلسفه غرب، پژوهشکده مطالعات فلسفی و تاریخ علم، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ایرانJournal Article20210610This article is a clarification of Proclus conceptualization of hypostasis. In other words, it is the clarification of the concept upon which Proclus builds his cosmological system. Proclus conceptual articulation of reality is drawn based on hierarchical grades, which is called hypostasis. It is the underlying reality or substance, as opposed to attributes or to that which lacks substance. Consequently, all entities are synthesized within the final hypostasis, i.e., unity. The article explicates how different layers of reality emanate based on causality and participation, which is the main problem of Proclus cosmology. In other words, the article clarifies how the material world is actualized based upon unity, reason, and spirit as unifying causes of its reality.این مقاله به توضیح و تدقیق فهم پروکلوس از مفهوم اقنوم می پردازد. ایضاح مفهومی که پروکلوس دستگاه جهانشناسی خود را بر بنیاد آن طراحی، ترسیم و گسترش می دهد. پیکره مفهومی پروکلوس از واقعیت جهان در سلسله ای از مراتب رسم می شود که هر مرتبه اقنوم نام گرفته است. هر اقنوم به نحو علی وحدت مراتب پایینتر از خود است و از طریق بهره مندی در وحدت مرتبه بالاتر از خود جذب می شود تا سرانجام سلسله اقانیم در وحدتی نهایی تالیف می شوند. بدین ترتیب همه کثرات جهان با واسطه اقانیم بر وحدتی نهایی بنیاد می شوند. این مقاله چگونگی بسط و صدور اقانیم در ساخت واقعیت جهان و نسبت آنها با یکدیگر را براساس دو اصل بهره مندی و علیت جهت تبیین مساله اصلی جهانشناسی پروکلوس یعنی صدرو بالضروره جهان آشکار می کند: نوشته پیش رو آشکارگی چگونگی صدور عالم مادی با واسطه های وحدت، عقل و نفس به منزله علل و سطوح وحدتبخش و بالفعل و ضروری جهان است.https://hikmat.isramags.ir/article_138705_5c5c35e10eca7c676c623cac8ffca01a.pdfپژوهشگاه علوم وحیانی معارجدوفصلنامه علمی پژوهشی حکمت اسرا2383-291612220210219"Study of Sadr al-Muta'allehin's citation to Ghazali on the issue of true monotheism"بررسی استناد صدرالمتألهین به غزالی در مسئله توحید حقیقی147183138940FAسیده زهرا موسوی بایگیدانشجوی دکتری حکمت متعالیه، دانشگاه فردوسی ، مشهد. ایران.0000-0002-8702-7630حوران اکبرزادهاستادیار گروه فلسفه دانشگاه علامه طباطباییJournal Article20210710Monotheism is one of the most important issues addressed by scholars of different Islamic sects and schools. Although in most of these schools, monotheism is a multifaceted truth, there are different views about the highest level of monotheism. This research, which has been written in an analytical-descriptive method, tries to compare and evaluate the true monotheism or the monotheism of the people of knowledge in their views after interpreting and analyzing the true monotheism from the perspective of Mulla Sadra and Ghazali. The result obtained from the studies is that despite the apparent similarities in the expressions of Mulla Sadra and Ghazali as well as the numerous references of the mullah to him in matters related to personal unity of existence, monotheism has different faces for these two thinkers. Mulla Sadra, in his final view, believes in the unity of existence, but al-Ghazali's view on this is not clear. However, the evidence is more based on the fact that from al-Ghazali's point of view, monotheism is the unity of intuition. Based on this difference, the reason for Mulla Sadra's numerous citations to Ghazali in the discussions of monotheism should either be due to Mulla Sadra's lack of attention to the difference between the unity of existence and the unity of intuition, or Sadr al-Muta'allehin's shrewdness in persuading the enemyتوحید از جمله مهمترین مسائلی است که اندیشمندان فِرق و مکاتب مختلف اسلامی، بدان پرداخته اند. به رغم آن که در بیشتر این مکاتب، توحید، حقیقتی دارای مراتب متعدد معرفی شده، درباره اعلی مرتبه توحید، دیدگاههای مختلفی وجود دارد. این پژوهش که به روش تحلیلی ـ توصیفی نگاشته شده، میکوشد تا پس از تقریر و تحلیل توحید حقیقی از منظر ملاصدرا و غزالی، به مقایسه و ارزیابی توحید حقیقی یا توحید اهل معرفت در بینش آنها اشاره کند. نتیجه به دست آمده از بررسیها آن است که با وجود شباهتهای ظاهری در عبارات ملاصدرا و غزالی و نیز استنادهای متعدد آخوند به او در مباحث مربوط به وحدت شخصی وجود، توحید نزد این دو اندیشمند چهرهای متفاوت دارد. ملاصدرا در دیدگاه نهایی خود، قائل به وحدت وجود است اما دیدگاه غزالی در این باره روشن نیست با این حال شواهد، بیشتر مبنی بر آن است که از منظر غزالی توحید عبارت است از وحدت شهود. بر اساس این تفاوت دلیلِ استنادهای متعدد ملاصدرا به غزالی، در مباحث توحید را یا باید ناشی از عدم توجه ملاصدرا به تفاوت وحدت وجود و وحدت شهود دانست و یا زیرکی صدرالمتألهین برای اقناع خصم.https://hikmat.isramags.ir/article_138940_e90c595ba2bccda971de0f4703fa6254.pdf