پژوهشگاه علوم وحیانی معارج
دوفصلنامه علمی پژوهشی حکمت اسرا
2383-2916
10
2
2019
02
20
ادله عقلی تجرّد نفس از دیدگاه آیت الله جوادی آملی
5
29
FA
علی
قدردان قراملکی
دانش آموخته دکتری کلام دانشگاه معارف اسلامی قم
agh0251@yahoo.com
محمدحسن
قدردان قراملکی
استاد گروه کلام پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی
تجرّد یا عدم تجرد نفس، مهمترین مسئله نفسشناسی است که تأثیر بسیاری بر دیگر مسائل این موضوع دارد. آیتالله جوادی آملی مانند دیگر حکما و بهویژه پیروان حکمت متعالیه به تجرّد نفس معتقد بوده و دیدگاه برخی دینپژوهان نقلگرا را که از جسمانیت نفس دفاع میکنند ناتمام دانسته و ادعای خویش را با ادله عقلی متعددی مستند میکند. در این تحقیق با روش کتابخانهای آثار متعدد استاد جوادی آملی رصد و ادله ایشان گردآوری شده است؛ سپس با تحلیل توصیفی این ادله تبیین و به دو قسم کلی تقسیم شدهاند: ادله معرفتی با اقسام «علم حضوری به خود»، «تحصیل علم حصولی توسط نفس»، «ادراک کلّیات» و «اتحاد علم، عالم و معلوم» و ادله غیر معرفتی با اقسام «اشتیاق به زندگی جاوید» و «نفس، منشأ امور ثابت» قابل تحلیل است. متکلمان نقلگرا این ادله را مخدوش دانسته و سعی در مناقشه در آنها دارند. نگارنده با تأمل در این مناقشات، به پاسخگویی آنان بر اساس مبانی استاد پرداخته است.<br /> در ادامه اشارهای به ادله متعدد و متکثر تجرّد نفس در آثار پیشینیان و برخی کاستیهای آنها و گذر و تمسک آیتالله جوادی آملی از ادله ناتمام، به ادله تامّ شده است. نویسنده معتقد است افزون بر ادله مورد استناد ایشان، ادله دیگری نیز توان اثبات تجرّد نفس را دارد که استاد به آنها اشاره ننمودهاند.<br />
کلیدواژهها: جوادی آملی,تجرّد نفس,ادله عقلی,ادله معرفتی,ادله غیرمعرفتی
https://hikmat.isramags.ir/article_112959.html
https://hikmat.isramags.ir/article_112959_47b5c006baccdd41aa1d7caf5852af9c.pdf
پژوهشگاه علوم وحیانی معارج
دوفصلنامه علمی پژوهشی حکمت اسرا
2383-2916
10
2
2019
02
20
تحلیل وجودشناختی و معرفتشناختی بایستگی تزکیه نفس با تکیه بر مبانی حکمت متعالیه
40
66
FA
محمدعلی
وطن دوست
0000-0002-7985-1654
استادیار گروه فلسفه دانشگاه فردوسی مشهد
ma.vatandoost@um.ac.ir
در جستار حاضر تلاش شده است تا به شیوه توصیفی- تحلیلی با رویکرد عقلی و فلسفی، مبانی وجودشناختی و معرفتشناختی تزکیه نفس و ضرورت آن، براساس مبانی حکمت متعالیه صدرایی استخراج شده و مورد بازخوانی و تحلیل قرار گیرد. در پایان، این نتیجه به دست آمده است که پس از تنزل وجودی انسان از عالم ماوراء طبیعت و آغاز پیدایش او در عالم طبیعت، گونهای وابستگی وجودی به عالم ماده و مجرد برای انسان پیدا میشود؛ این وابستگی وجودی، به دلیل اینکه زمینهساز رفع نیازمندیهای انسان میشود، نوعی دلبستگی به دو عالم ماده و ماوراء ماده را در او پدید میآورد. اگر دلبستگی انسان، در مسیر تعدیل و تربیت قرار نگیرد، سبب توجه بیش از اندازه او به عالم ماده و طبیعت شده و به دنبال آن از جنبه ماورائی خود فاصله میگیرد؛ این فاصله سبب ازمیان رفتن تعادل در دو جنبه وجودی و دلبستگی افراطی به عالم طبیعت میشود. بر این اساس، تزکیه نفس، همان «بیرون آمدن انسان از دو لبه افراط و تفریط» و «جهتدهی دلبستگی او به دو عالم طبیعت و ماوراء» است. این پژوهش را میتوان نمونهای از کاربردی نمودن مبانی فلسفی حکمت متعالیه در حوزه اخلاق دانست.<br />
<br />
<strong>کلیدواژهها:</strong> وجودشناسی، معرفت شناسی، تزکیه نفس، حکمت متعالیه.
کلیدواژهها: وجودشناسی,معرفت شناسی,تزکیه نفس,حکمت متعالیه
https://hikmat.isramags.ir/article_112962.html
https://hikmat.isramags.ir/article_112962_c5a8c9a8b5d492fce0ce19335d0dfe4c.pdf
پژوهشگاه علوم وحیانی معارج
دوفصلنامه علمی پژوهشی حکمت اسرا
2383-2916
10
2
2019
02
20
نظریه ابن سینا درباره توحید صفاتی: وحدت مفهومی یا وحدت معنایی
67
86
FA
یارعلی
کرد فیروزجایی
معاونت پژوهشی، دانشگاه باقر العلوم علیه السلام، قم، ایران
firouzjaei@bou.ac.ir
یکی از اقسام توحید، توحید صفاتی است. بر اساس دیدگاه رایج منظور از توحید صفاتی آن است که همه صفات خدا و ذات او، گرچه به لحاظ مفاهیم باهم متغایرند لیکن به وجود واحدی موجودند؛ اما ابنسینا به وحدت صفات و ذات در وجود خارجی بسنده نکرده و آنها را به لحاظ مفهوم نیز یکی میداند. این دیدگاه ابنسینا مستلزم ترادف لفظی صفات شناخته شده و مورد نقد قرار گرفته است.<br /> نگارنده بر آن است که در سخنان ابنسینا شواهد کافی وجود دارد که وحدت مفهومی ذات و صفات بطوری که مستلزم ترادف لفظی آنها باشد، مراد او نیست، بلکه منظور این است که صفاتی که بر خدا حمل میشوند، در هسته اصلی خود، یعنی موجودیّت و إنّیّت مشترکند و این هستهی واحد ثبوتی، معنای آن صفات است. مراد ابنسینا از وحدت مفهومی همین وحدت معنایی است نه وحدت در تقرر مفهومی-ذهنی؛ زیرا اگر در هر صفتی افزون بر معنای ثبوتی إنّیّت و وجود، سلب خاص، اضافه خاص یا سلب و اضافه خاص باهم نهفته باشد، نمیتوان گفت واژگان آنها مترادفاند؛ پس نقدهایی که بر نظریه ابنسینا مطرح شده، نقدهای متقنی نیستند زیرا نظریه ابنسینا نه ترادف لفظی صفات است و نه مستلزم آن. در نتیجه وحدت معنایی که ابنسینا از آن سخن میگوید در نهایت به همان وحدت ذات و صفات در وجود خارجی برمیگردد و دیدگاه متفاوتی نیست.<br /> <br />
کلیدواژهها: ابنسینا,توحید,توحید صفاتی,خداشناسی,صفات خدا
https://hikmat.isramags.ir/article_112974.html
https://hikmat.isramags.ir/article_112974_41bd779c11068fe7c6bde78fee15d635.pdf
پژوهشگاه علوم وحیانی معارج
دوفصلنامه علمی پژوهشی حکمت اسرا
2383-2916
10
2
2019
02
20
بررسی تمایز هستیشناسی یونانی و اسلامی؛ در بسترِ فلسفۀ ارسطو و ابنسینا
87
110
FA
سعیده
امینی
فلسفه و کلام اسلامی، دانشگاه آزاد اسلامی، واحد اصفهان
(خوراسگان)،اصفهان، ایران.
saeedeamini203@gmail.com
حامد
ناجی اصفهانی
گروه فلسفه، دانشکده ادبیات، دانشگاه اصفهان
hamed.naji@gmail.com
متافیزیک یا هستیشناسی مهمترین جریان فلسفه یا به تعبیری کل جریان فلسفه در تاریخ است. ارسطو و ابنسینا، هر یک جداگانه تأثیر ژرفی بر تاریخ متافیزیک گذاشتهاند. ارسطو به عنوان مؤسس متافیزیک توانست با تسلط بر کل جریان فلسفۀ یونان برای نخستین بار اقدام به ایجاد نظام جامع فلسفی کندکه تقریباً تمام مباحث متافیزیکی بعد از خود را پوشش داده و تاریخ آن همواره باید ناظر به ارسطو نوشته شود. اما فلسفۀ ابنسینا برخلاف ابنرشد با فلسفۀ ارسطو فاصلۀ بسیار گرفت؛ بنابراین میتوان از دو هستیشناسی متمایز سخن گفت که در تاریخ متافیزیک از قرون وسطا تا هگل بهروشنی مطرح هستند، چهبسا اثر ابنسینا بیش از ارسطو بر تاریخ متافیزیک حک شده باشد! پژوهش حاضر بهدنبال این است که بهطور بنیادین و بر اساس نحوۀ جهاننگری این دو فیلسوف زمینۀ بازخوانی تاریخ فلسفه را هموار کند، بهطوری که بنیاد متفاوت نظرات فلسفی آنها کاملاً متمایز و آشکار شود. روش مورد نظر پژوهش، پدیدارشناسی هرمنوتیک است که به دنبال پیدا کردن بنیاد متفاوت اندیشه در این دو تطور متافیزیکی است.<br /> <br />
کلیدواژهها: هستی شناسی,ارسطو,ابنسینا,فلسفه اسلامی,فلسفه یونانی,مطالعات تطبیقی
https://hikmat.isramags.ir/article_112963.html
https://hikmat.isramags.ir/article_112963_25bd27760cb1d60188bd4a975e1cc14a.pdf
پژوهشگاه علوم وحیانی معارج
دوفصلنامه علمی پژوهشی حکمت اسرا
2383-2916
10
2
2019
02
20
بررسی تناسب صورت ادبی و معنای حکمی-عرفانی در دیوان فیاض لاهیجی
111
136
FA
اکرم
عقیلی
دانشگاه خوارزمی، گروه زبان و ادبیات فارسی
mhd.sdf@gmail.com
سید مرتضی
میرهاشمی
استاد (تمام) زبان و ادبیات فارسی دانشگاه خوارزمی
fateme.aghili@gmail.com
فیاض لاهیجی فیلسوف و عارف عصر صفوی، از شاعرانی است که در سبک هندی اشعار فروانی سروده است. این دو آبشخور فکری و هنری، در تلاقی با یکدیگر گونهای از شعر را پدید آوردهاند که از جهتی منحصربهفرد است. در مقاله نشان خواهیم داد که اشعار او هم از نظر فنی درحد قابل قبولی از معیارهای زیباییشناختی قرار دارند و هم از نظر محتوایی مطابق دیدگاههای اصیل کلامی، فلسفی و عرفانی شیعه هستند. بررسی این دو جریان همنشین تاثیر فن شعر و فلسفه را در یکدیگر نشان داده و آنچه باعث شکلگیری فرم و محتوای خاص در اشعار ایشان شده را نمایان میکند. برای این منظور، این تحقیق جنبههایی از موسیقی درونی و بیرونی اشعار او را با محتوای غزلها و قصیدهها که مبتنی بر دیدگاههای ویژه معرفتی وی هستند مقایسه کرده است. <br /> <br />
کلیدواژهها: فیاضلاهیجی,صورت,معنا,شعر,فلسفه,عرفان
https://hikmat.isramags.ir/article_112958.html
https://hikmat.isramags.ir/article_112958_f81841a1fee3b696a2d2e153ebe673b1.pdf
پژوهشگاه علوم وحیانی معارج
دوفصلنامه علمی پژوهشی حکمت اسرا
2383-2916
10
2
2019
02
20
تأثیر اندیشهی دیلتای بر فهم هایدگر متقدم از حیات و تاریخمندی آن
137
163
FA
مینا
قاجارگر
پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی
ghajargar@gmail.com
علی اصغر
مصلح
استاد/ دانشگاه علامه طباطبایی
aamosleh@yahoo.com
رضا
دهقانی
هیئت علمی/ پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی
rezadehqani2008@gmail.com
هایدگر به مناسبتهای مختلف به تأثیر گسترده و عمیق دیلتای بر اندیشهی خود اذعان کرده است به طوری که برخی از شارحان هایدگر نقش دیلتای را در شکلگیری اندیشهی او حتی بیش از هوسرل دانستهاند. برای مثال، او در هستی و زمان بارها به این نکته اشاره میکند که نظراتش در باب حیات و تاریخ بسیار متأثر از آرای دیلتای در این زمینهاند. همچنین، انتشار درسگفتارهای 1919 تا 1923 هایدگر، عمق این تأثیر و پیوندهای موضوعی میان اندیشهی دیلتای و هایدگر متقدم را بیش از پیش آشکار کرده است. هدف ما در این مقاله فهم بهتر نسبت میان اندیشهی این دو فیلسوف، به خصوص در رابطه با موضوع تحلیل حیات و تاریخمندی و لوازم و پیامدهای این تأثیرگذاری بر اندیشهی هایدگر متقدم است.
حیات,تاریخمندی,دیلتای,هایدگر,زمانمندی,تجربهی زیسته
https://hikmat.isramags.ir/article_112968.html
https://hikmat.isramags.ir/article_112968_4448d81f151bd7b6cdc49e3ebf0c3ff1.pdf